احمد صفایی - اسم تو
به حالو روزَم نگاه کن
تمومِ شهرو صدا کن
که ببینن عشقت
چِه ها کرده با من
من از آب سرم گذشته
یه دیونه موند رو دستت
خودت آرومم کن
آرامشم گیرِ چشماته
با پوستُ استخونُ جونم
میخوامت که چون مجنونم
بدون تا آخرین نفس
پای این عشق میمونم
دل از تنهایی بریدم
کنارت به عشق رسیدم
من این دردِه قشنگو
هیچ موقع از دستش نمیدم
از عطرت شدم مستت
روانم از دست رفته
ترانههام شد وصفت
اسمتو روی زبونم
واست حتی میدم جونم
که دل به دلت برسونم
باشی پیشم دنیا قشنگه
نباشی هر شب دلم تنگه
سرت عشقت با منطق جنگه
کافیه یا بازم بگم بت
انقده خوبی که بات راحتم
بدجوری عاشقُ دل دادتم
دوسِت دارم نه از رو عادتم
پات میمونم توی هر حالتم
اشتراک گذاری
© تمامی حقوق این سایت متعلق به وبسایت احمدصفایی محفوظ است.
طراحی و پشتیبانی: